صفحه نخست
دست نوشته ها
خانم تارا، تماشاچی زخم مدينه
مهدی متوسلی
چند ماه به محرم مونده بود
فدک، فاطمه، زخم مدينه
انوشیروان ارجمند
لهيب آتش از روزنههای دری
چقدردلم برایت تنگ شده،...
اسدالله بابایی
نوشتن و جمع و جور کردن و
چاره ای نیست، زمانه بد شده...
مهدی امینی
یک روز امدیم و رفتیم و
طرحی برای نمایش آنکه بود، آنکه نبود مهدی متوسلی
تصوير صحنه: حصاري آهنين
اگه گذاشتم آبگوشت بخوری
گوشی رو برداشتم و گفتم
سرگشته در فرودگاه 1
علیرضا عابدینی
اگر در فرودگاهی خارج از کشور
مدیریت نسکافه ای
به خودمان آمده بودیم و همت و
سرگشته در فرودگاه 2
از آنجا شروع می شود
سهم برنامه امام حسین علیه السلام
عبدالرضا کیهانی
روزهای اول کار موسسه فدک بود
خدا جواد را رحمت کند
خدا جواد حسن زاده را رحمت کند
قصه قصه امروز نیست
آن روزها هم سنگ می زدند
سیخ جوجه کباب
حسین عالم بخش
یک روز کامل بود که تمام شهر
نمی خواهم ناراحت شوید.... اما
آنها که سال های اول خورشید
ماجرای شنیدنی از خورشید اصفهان
اجرای اصفهان بود سال 78، قبل
اولین اجرای نمایش زخم مدینه
اولین اجرای نمایش زخم مدینه بود
من شک هستم
دیروز او را دیدم. سلام کردم و او
یازده سال بازی انوشیروان ارجمند
محمود فرهنگ
قدم هایم را تندتر می کردم، هوای
از زمین به اسمان می بارد
معمولا وقتی تصمیم می گیری یک
آقا اشتباه شده !!!
هر سال که تمرین خورشید کاروان
حمید بازیگر توانایی بود
کم کم به شروع اجرا نزدیک
آقا به تماشاچیان تذکر دهید
سال های ابتدایی خورشید کاروان
بارک الله فاطمه خانم
وقتی همه بچه هایی که انتخاب
عمو محمود
اجرای خورشید کاروان در کردستان
مگه شما هم سرطان دارید
سال نود قرعه اجرا و آماده سازی
آقای وزیر ببخشید
سالهای ابتدایی خورشید کاروان
اهمیت پرداختن به تئاتر دینی
با مرور 34 سال برپایی جشنواره
هما خانم
تازه ازدواج کرده بودم
امام حسین اختصاصی نیست
سال هشتاد تصمیم مهمی در موسسه
بلال
سال های اول اجرای خورشید