شماره دست نوشته: | 22 | ||||
زمان نگارش: | زمستان 1391 | ||||
نگارنده: | اسدالله بابایی | ||||
حمید بازیگر توانایی بود |
|||||
کم کم به شروع اجرا نزدیک می شدیم و من حضور تمام بچه ها را چک می کردم. به اتاق تعویض لباس رفتم و همه چیز را دوباره از نظر گذراندم. لباس حمید سرجایش نبود. سراغ حمید را گرفتم. گفتند: هنوز نیامده. پرسیدم لباس هایش کجاست ؟ حتما آمده ولباس پوشیده، اما گفتند خیر هنوز نیامده. وارد سالن انتظار شدم.دیدم حمید لباس پوشیده از ماشین پیاده شد و وارد سالن شد. تعجب کردم،پرسیدم با لباس رفته بودی بیرون گفت نه با لباس از خانه آمدم. یادش بخیر وخدا رحمتش کند. حمید صالحی از بچه های دوران دفاع مقدس، هنرمند ومداح اهل بیت بود. آثارشیمیایی از جنگ تحمیلی در بدن داشت و قلبش هم دچار مشکل بود و باطری، ضربان قلب را کنترل می کرد. وقتی نقش فرمانده را به اوپیشنهاد دادم نمی دانستم قلبش را عمل کرده ، بعدا خودش گفت و من نگران حالش شدم.پیشنهاد کردم نقش را به کس دیگری واگذار کنم.گفت: قلبی که برای امام حسین(ع) نطپه، می خواهم که نباشد. حمید صالحی لباس های فرمانده را به منزل برده بود. با آب زمزم که از مکه آورده بود تبرک کرده،زیارت عاشورا را خوانده بود،لباس را پوشید و با همان لباس نماز خوانده بود. حمید صالحی هر روز با لباس پوشیده فرمانده (شمر) از خانه به سالن اجرا می آمد وبا همان لباس عرق کرده و خیس، به خانه می رفت. همسرش و فرزندانش می گفتند: وقتی به خانه می آمد. با همان لباس به حمام می رفت؛ شخصا آن ها را می شست، غسل شهادت می کرد و باهمان لباس به نماز می ایستاد. شخصاً لباس ها را خشک کرده، اتو می زد و دوباره برای اجراء فردا آماده اش می کرد.حمید صالحی از بازیگران خورشیدکاروان در شاهین شهر اصفهان بود.حمید صالحی با نمایش خورشید کاروان پرونده هنری اش را بست و در اثر جراحات شیمیایی وتنگی نفس، محرم سال بعد را سر سفره خان کرم مولایش حسین بن علی(ع)میهمان شد. حمید بازیگر توانایی بود. یادش جاودان و روحش شاد.
|
|||||
|
|||||