شماره دست نوشته: | 30 | ||||
زمان نگارش: | بهار 1392 | ||||
نگارنده: | عبدالرضا کیهانی | ||||
امام حسین (ع) اختصاصی نیست
|
|||||
سال 1380 تصمیم مهمی در موسسه گرفته شد. و آن این بود که از بازیگران کاملاً حرفه ای در کارها استفاده شود. البته بسیاری از دوستانی که در نمایش ها حضور داشتند در کار خود حرفه ای بودند اما در این سال این موضوع بسیار جدی تر انجام شد. این مسئله باعث نگرانی خیلی از دوستان شده بود که دوستان حرفه ای به کار اضافه می شوند بدلیل اینکه شاید مثل سایر همکاران از دل هیئت ها بیرون نیامده اند و ارتباط عاطفی با موضوع حضرت سیدالشهداء (ع) ندارند، با تمام مهارتی که در کار خود دارند نتوانند حق مطلب را ادا کنند و نمایش خورشید کاروان هم مثل بعضی از سریال های مذهبی تلویزیون یا بعضی نمایش های دینی رایج، ارتباط موثر خود با تماشاگر را از دست بدهد. از شما چه پنهان این نگرانی در اکثر مسئولین موسسه که این تصمیم را گرفته بودند هم وجود داشت اما دو اتفاق باعث شد که خیال خود من راحت شود و با تمام وجود از این تصمیم دفاع کنم. و اما آن دو اتفاق: 1- معمولاً ما تمرین بازیگران اصلی و کودکان را به طور جداگانه انجام می دادیم چون بچه ها درگیر درس و مدرسه اند نمی توانند در ساعات تمرین، حضور داشته باشند. بنابراین تمرین آنها در مدرسه انجام می گیرد و چند روز مانده به شروع کار با بازیگران اصلی هماهنگ می شوند، در این سال هم به همین ترتیب عمل کردیم با این تفاوت که بازیگران اصلی هیچ کدام قبلاً نمایش را ندیده بودند و نمی دانستند چه خواهد شد و حتی نگران این صحنه ها بودند تا اینکه روز تمرین کلیه عوامل فرا رسید. کار شروع شد و سرداران و راهب تا صحنه ورود اسرا پیش رفتند و فرمان "بیاوریدشان" را صادر کرد، در باز شد و کودکان اسیر در زنجیر وارد شدند. من در گیر بچه ها بودم و داشتم تذکرات لازم را به آنها می دادم و آنها را به سمت صحنه هدایت می کردم. ناگهان دیدم که همان بازیگران حرفه ای که خیلی ها نگران عدم ارتباط شان با حضرت سید الشهدا (ع) بودند روی زمین نشسته اند و زار زار گریه می کنند.اینجا بود که فهمیدم امام حسین (ع) اختصاصی نیست و هر دلی که ذره ای در آن عاطفه باشد با او ارتباط برقرار می کند. 2- اما اتفاق دوم، معمولاً هنگام اجرا من در پشت صحنه حضور داشتم. یکی از روزها در یکی از زوایای پشت دکور نشسته بودم، استاد ارجمند (بازیگر نقش راهب) بعد از تمام شدن قسمتی از کارش به پشت صحنه آمده بود تا نفسی تازه کند. در همین حال یکی از بازیگران بنام تئاتر و تلویزیون و سینما از پله های کناری پشت صحنه به طبقه پایین سالن تئاتر شهر می رفت که آقای ارجمند را دید و با هم سلام و علیک کردند؛ آنها متوجه من نشده بودند ولی من آنها را می دیدم در بین حرف ها بازیگر مورد نظر با لحنی تمسخر آمیز به آقای ارجمند گفت: انوش تو کجا؟ اینجا کجا؟ خورشید کاروان؟ آقای ارجمند گفت: یک سال تمام با کارهای تو و امثال تو سن تئاتر شهر نجس میشود و من با خورشید کاروان آن را تطهیر میکنم. |
|||||
|
|||||