شماره دست نوشته: 25
زمان نگارش: زمستان 1391

صفحه نخست

نگارنده: عبدالرضا کیهانی

آقای وزیر ببخشید

                  

      سالهای ابتدایی خورشید کاروان در تابستان اجرا می شد، بنابراین چون دانش آموزان شرکت کننده در کار فراغت بیشتری داشتند، روزهای خاص مثل اربعین یا 28 صفر دو اجرا داشتیم، یکی 10 صبح و دیگری 6 بعدازظهر و چون در بین دو اجرا فرصت زیادی بود برای بازیگران استخر هماهنگ می شد.

       اما در یکی از روزها هر چه دوستان تلاش کردند، نتوانستند استخری را هماهنگ کنند، همه ناراحت شدند و بیشتر از همه بچه ها، در این بین به ابتکار آقای عظیمی آب بازی شروع شد.

      همه همدیگر را خیس می کردند، همه جای دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران خیس شده بود (البته در آن روز تعطیل هیچکس جز ما در دانشکده نبود)

       دیگر سطل و پارچ آب جواب نمی داد، کار به شلنگ آب کشیده بود؛ هیچ جای امنی نبود حتی آسایشگاه جانبازان که معمولاً از میهمانان ویژه در آنجا استقبال می کردیم  کاملاً خیس شده بود، بچه ها حسابی کیف کردند و جبران نرفتن به استخر شد، ولی روی دیگر سکه! ...

       اجرای دوم شروع شد و آقایان غرضی (وزیر پست و تلگراف و تلفن وقت) و میر سلیم (وزیر ارشاد وقت)میهمان برنامه بودند.
بعد از اجرا هیچ جایی برای جلسه با این آقایان نداشتیم، در اتاق های اداری بسته بود و فرش آسایشگاه جانبازان کاملاً خیس!!!

       به سرعت چند پتو روی فرش خیس آسایشگاه انداختیم و قرار شد جلسه را زود تمام کنیم.

       آقایان به اتاق هدایت شدند و مشغول صحبت شدیم اما صحبت به درازا کشید و کم کم پتوها خیس شد و نم به لباس ها رسید...

       لاجرم مجبور شدیم ما وقع را برای آقایان وزرا تعریف و عذرخواهی نماییم، اما بابت شلوارهای خیس شده کاری نمی توانستیم بکنیم!!!