درباره اجراي «خورشيد كاروان» محمود فرهنگ در برج آزادي
نويسنده: ايليا آريايي نژاد
«خورشيد
كاروان» به تازگي اجراهاي خود را به كارگرداني محمود فرهنگ در
برج آزادي آغاز كرده است. اين نمايش كه هر روز ساعت 18 روي
صحنه مي آيد، از متون شاخص تئاتر ديني و از نوشته هاي مهدي
متوسلي است. اين نمايش 20 سالگي اجراي خود را پشت سر گذاشته و
تقريباً براي بسياري از مردم و مخاطبان عام نيز شناخته شده
است. خورشيد كاروان طي 20 سال گذشته با اجراي كارگردانان
مختلفي روي صحنه آمده است اما تقريباً دوران پختگي اجراي اين
درام با نام «محمود فرهنگ» كارگردان پيشكسوت ژانر تئاتر ديني
ايران گره خورده است. اجراهاي محمود فرهنگ طي، سه چهار سال
گذشته از اين درام تقريباً بالاترين آمار تماشاگران را به خود
اختصاص داده است اگرچه برخي عمده مخاطبان اين نمايش را از
تماشاگران عام و مخاطبان مردمي مي دانند اما اجراهاي اخير
خورشيد كاروان خواه ناخواه سهمي بسزا در معرفي تئاتر مذهبي
حرفه اي داشته است. تئاتري كه به لحاظ محتوا و درونمايه مفاهيم
مقدس و متعالي را دنبال مي كند، روايت تاريخي و ديني را اساس
زبان و بيان دراماتيك مي داند اما به لحاظ شكل، فرم و ساختار
اجرايي تابع تكنيك هاي تئاتر صحنه اي است. محمود فرهنگ عمدتاً
در اين زمينه، گرايش و علاقه حرفه اي دارد. نخست آثار ميداني و
محيطي است كه بيشتر در كارهاي حوزه دفاع مقدس اين كارگردان
ديده مي شود. او با نوعي تلقي «برشت» از دروني كردن فضا و محيط
هاي مختلف بافتي دراماتيك را به وجود مي آورد و ميان بازيگران
و محيط ناآشنا صميميتي حسي و شهودي برقرار مي كند، نمونه اش
نمايش قدرتمند محيطي بود كه در استان سيستان و بلوچستان اجرا
كرد، فضايي كه او مي ساخت در واقع به شكل صحنه جنگ واقعي يا در
قرائتي هنري و نوعي عمليات تئاتري در دل محيط است. او مي كوشد
ميان ظرفيت هاي محيط، ويژگي هاي فيزيكي و فيزيولوژيكي بازيگران
و عناصر به كار رفته نوعي واقعيت ايجاد كند. اين واقعيت حضور
تماشاگر را از بازي دور مي كند. قاعدتاً اين زاويه ديد محمود
فرهنگ متاثر از هنر ملي تعزيه به لحاظ روح اثر و نه تكنيك هاي
اجرايي است زيرا كارگردان در چنين شرايطي يك دغدغه دارد. آن
هم، دغدغه حذف زمان حال و رسيدن به اصل زمان است. آن طور كه در
تعزيه، سرپرست اجرا با معين البکا در پي رسيدن به زمان منطبق
با واقعه تاريخي است. قطعاً تاثير هنر تعزيه به واقعي بودن
روايت هم يگانه عامل ارتباط با مخاطب است.
اين در حالي است كه كارگردان كنوني «خورشيد كاروان» به لحاظ
ويژگي هاي كارگرداني علايق ديگري را نيز دنبال مي كند. علايقي
كه در اين ساليان در آثاري همچون خورشيد كاروان آن را ديده
ايم. اين ويژگي هاي كارگرداني در ابتدا در عنصر تصويرسازي جلوه
گري مي كند. تصاويري كه اين كارگردان مي سازد دو قرائت كلي و
جزيي را دربرمي گيرد. نخست تصاويري است كه كارگردان به عنوان
صحنه هاي مدنظر به آن مي پردازد. قطعاً چنين صحنه اي برجسته و
آگرانديسمان شده است يا جرياني كليدي در آن قسمت نمايشنامه است
يا گره افكني داستان در آنجا هست و يا در نهايت مبحث گره گشايي
در چنين نقطه اي قرار دارد.
كارگـــردان در چنيـــن صحنه هايي ديد ديناميك و انفجاري دارد.
تاكيدها و توقف هاي او در اين صحنه ها اگرچه با شيوه هاي
كلاسيك كارگرداني است، مثلاً تصوير آگرانديسمان شده است، يا
اينكه موسيقي به اوج طنين مي رسد اما نوع بيان تازه است.
تصويرسازي، بكر و در عين حال دراماتيك است. محمود فرهنگ، البته
علاقه چنداني به ميني ماليسم چه در تصويرسازي، چه در استفاده
از محيط و اتمسفر اجرا و چه در استفاده از عنصر بازيگري نشان
نداده است. او عمدتاً كارگردان آثار حجيم است. گاهي در يك كار
صحنه اي بيش از 50بازيگر را روي صحنه آورده است، گاهي در يك
كار ميداني شاهد حضور بيش از 100 نفر بوده ايم، همين ذهنيت در
بيان تصويري او، در شكل بخشي به صحنه هاي روايي و تاريخي هم
وجود دارد. بنابراين تصاويري كه او در عمق و ميزانسن صحنه مي
سازد داراي ويژگي هاي سنگين و بيان نمايشي پرطنين و پرطمطراق
است.
اما عنصر دوم در كار كارگردان خورشيد كاروان يكي از عناصر
ساختاري درام و از مولفه هاي روساختي نمايش يعني عنصر «نور»
است. نورپردازي در كار فرهنگ حرف اول را مي زند. شايد بيش از
هر عاملي نشانه هاي نوري كه توسط معناهاي رنگ در متن نمايش
ديكته مي شود، به چشم مي آيد. استفاده از رنگ هاي گرم كه به
لحاظ روانشناسي رنگ ها سرشار از هيجان است، در عامل نورپردازي
با قرائتي تاكيدي دنبال مي شود. در چنين صحنه هايي كارگردان
سعي مي كند يك قدم جلوتر از بيان مستقيم حركت كند، به عنصر
جايگزين زبان و روايت كلان متكي شود و از روايت جزءنگرانه و
غيرمستقيم سود ببرد. از اين رو گفتمان حاكم بر درام در چنين
صحنه هايي مبتني برنورپردازي است. او براي اين گونه روايت از
مفاهيم ساده اما كليدي از جمله خشم، نفرت، عشق و... به زبان
نورپردازي استفاده مي كند. كارگردان در چنين صحنه هايي بيشتر
به كسوت يك نقاش درمي آيد كه رموز نهفته در تاريخ را به زبان
ملون رنگ ها بيان مي كند؛ كسوتي كه اين كارگردان همواره در
ديگر كارهايش هم دنبال كرده است. نمونه آن پرتماشاگرترين درام
دهه 80 (از خاك تا افلاك) است كه كارگردان را وامي دارد، باز
هم براي بيان نمايشي خود به رنگ ها پناه ببرد، منتها او در اين
اثر به رنگ هاي رئاليستي رجوع مي كند و شايد رنگ خاك را بنا بر
جوهره مفهومي نمايش (دفاع مقدس) بيش از هر عامل ديگر برجسته
كرده است. نكته اي كه او در درام هاي عاشورايي مقداري ذهني تر
با آن برخورد مي كند، درواقع رنگ هايي كه او در يك كار ديني
مدنظر دارد بيشتر رنگ هاي نمادين، سمبليك و ذهني است.
شايد دليل چنين پيشامدي به خاطر واقعيت تاريخ در درام است.
درواقع تاريخ ايجاب مي كند كه كارگردان قضاوت را به ذهن خود
مخاطب بسپارد. او انگار با عناصر نوري و نماد رنگ ها به جريان
هاي نهفته در لابه لاي تاريخ اشاره مي كند؛ منتها اين خود
مخاطب است كه اصل رويداد و كنه ماجرا را حدس مي زند زيرا آنچه
او روي صحنه مي بيند عملاً به يك بوم نقاشي شبيه مي شود، شايد
آنچه مدنظر كارگردان است، اصالت نهفته در بيان و به طور كلي
زبان به معناي يك هستي ارتباطي است. آنچنان كه اذعان داريم،
هنر نقاشي از اورژينال ترين هنرهاي هستي است. انسان حتي
الفبايش را از خطوط و نقوش روي نمادها اكتساب كرد، اما الفبايي
كه به وجود آمد، مبني بر قرارداد خود بشر بود، اما قصه نقاشي
روي غارها قطعاً فرق مي كرد؛ جوهره دروني آن بيان بيشتر احساس
و ادراك انسان در حال و هوا و وضعيت روحي و روان يا كسب
نيازهايش بود، اما الفبايي كه مبتني بر همين نوشته هاي تصويري
كشف شد، خواه ناخواه با بحث قرارداد بشري گره مي خورد. قرارداد
هم اراده اي جمعي را درگير هر پديده اي مي كند و به هر حال
زبان را از مرحله اوليه خود به سوي مرحله ثانويه پيش مي برد.
از اين رو، زباني كارگردان خورشيد كاروان دركارش به كار مي
برد، بيشترين زبان ممكن براي توليد حس و استنباط ادراك از اين
حس است. نمايش خورشيد كاروان نوشته مهدي متوسلي و از توليدات
موسسه فدك اثري بازيگر محور نيز است.
انوشيروان ارجمند، كرامت رودساز، فرهاد بشارتي، اسدالله
بابايي، مهدي اميني، محمد سراج و... به همراه بيست خردسال در
اين نمايش به ايفاي نقش مي پردازند.
بازيگراني كه سابقه همكاري هاي متفاوتي با محمود فرهنگ در آثار
مختلف او داشته اند. سيستم باز بازيگري (استانيسلاوسكي)
مهمترين شيوه بازي مدنظر كارگردان است. از اين رو آنچه در كار
كارگردان در تعامل با بازي سازي مي بينم، بازي حسي واقعگراست.
بازيگران به شرايط فطري و استعدادهاي خود متكي مي شوند، تا
واقعيتي تاريخي را به واقعيت كنوني جلوي چشمان تماشاگران
درآورند.
روزنامه
ايران، شماره 5260 به تاريخ 6/10/91، صفحه 18 (تئاتر)
|