القاي فكر فاطمي
اشاره:
نمايش
زخم مدينه برداشتي آزاد از نمايش «روايتي ديگر» نوشته استاد
محمد اختياري و به نويسندگي مهدي متوسلي و كارگرداني عبدالرضا
كيهاني است. عبدالرضا كيهاني متولد 1349 فارغالتحصیل مقطع
كارشناسي منابع طبيعي از دانشگاه تهران و از موسسین موسسه
فرهنگي فدك میباشد. وي همراهي 20 ساله گروه كارگرداني
نمایشهای خورشيد كاروان، زخم مدينه و از خاك تا افلاك را در
کارنامه خود دارد. گفتگو با وي را میخوانید:
دكوربندي
صحنه حسينيه ختم و دكور قبرستان و مسجد تركيبي از ميزانسن بندي
صحنه نامناسب را در پيكره اجرايي بر جاي گذاشت در حالي كه
میتوانست مجزا باشد بدون آنكه به تركيب صحنه و معناي آن خدشه
وارد شود. چرا اين گونه نشد؟
براي
اينكه نيازي به تغيير صحنه نديديم و از تمام آن سه تركيب
استفاده شده و فكر نمیکنم خدشهای به تركيب آن وارد شده باشد.
چرا موضوع داستان را از آقا سيد
متولي امامزاده شروع كرديد؟
يك
بنا و ساختار نوشتاري را در متن نمايش داشتيم و همين طور
صحبتهایی كه با نويسنده داشتيم قرار شد بناي داستان زخم مدينه
بر اين باشد كه مستقيم به حضرت زهرا (س) به دليل تناقضات در
روايات شيعه و سني، نپردازيم. بنابراين تصميم گرفتيم وجهي از
داستان را در قالب ماجراي روايت مادر دو كودك بيان كنيم كه آن
بچهها مادر شهيد خود را با مادر آقا سيد مقايسه میکنند.
تعريف شما از موسيقي صحنه؟
موسيقي
صحنه نواهايي است كه میتواند كمك كند به القاي مفاهيم و معاني
به مخاطب و مطلبي را به مخاطب بگويد.
موسيقي
با ديالوگ، حسي ماورايي و لحظهای به مخاطب میدهد و او را از
معناي نمايش دور میکند. چرا براي سر پوش نهادن بر ضعف ديالوگ
بندي و بروز دادن احساس مخاطب از موسيقي استفاده میشود؟
من
اعتقاد ندارم كه موسيقي پوشاننده عیبهاست. موسيقي كمك كننده
است و من به هيچ وجه قصد ندارم اشك مخاطب را با موسيقي در آورم
بلكه ماجراي جگرسوز حضرت زهرا (س) است كه اشك مخاطب را در
میآورد و بناي ما بر اين بوده كه فكر و مرام حضرت زهرا (س) را
القا كنيم.
نمایشهای
ديني ما اکثراً از ضعف برخوردارند، علت آن موقعيت سالن است يا
نبود امكانات؟
اگر
اين كار در تالار وحدت اجرا میشد شرايط بهتري به لحاظ اجرا
داشت. ما بنا به بضاعتمان سعي بر اين داشتيم كه كار را به نحو
احسن اجرا ببريم كه اين بسته به قضاوت مردم است كه چه استنباطي
از كار داشته باشند. بخشي از ضعف كار تغيير صحنههایی است كه
به نبود امكانات بر میگردد.
چه زماني تئاتر ملي ما به پختگي
در اجرا و نوشتار میرسد؟
اين
برمي گردد به استعداد نويسنده. يكي از مشكلاتي كه وجود دارد
اين است كه نويسنده قوي نداريم كه كار را خوب بنويسد و در بخش
مذهبي مشكلاتي را داريم كه وقتي نویسندهها میخواهند درام و
موضوع داستان را بسازند به واقعیتهای تاريخي با الگوپذيري از
تخيل خود لطمه میزنند و گاه میخواهند واقعیتهای تاريخي را
مدنظر قرار دهند كه داستان را به طور شايسته از آب در
نمیآورند و اين را در داستانهای مذهبي كه حساسيت جامعه به آن
زياد است لحاظ نمیکنند.
ديالوگ حرف اول و آخر را در اجرا
میزند. نظرتان چيست؟
نمیتوانیم
به اين مسئله به طور مطلق نگاه كنيم. اگر فقط اعتقاد به ديالوگ
داشته باشيم نمايش صحنهای تبديل به نمايش راديويي میشود.
معتقدم در نمايش، ديالوگ يكي از ابزارهاست و فرم ديالوگ گويي و
بازي بازيگر و ابزارهايي كه در صحنه استفاده میشود شامل دكور
صحنه، موسيقي، نورپردازي و تمام مجموعه نمايشي است كه میتواند
صحنه را زيبا سازد و شايد متني ضعيف باشد اما بازيگر خوب آن را
احيا كند و ممكن است بازيگر ضعيف متن خوب را خراب كند. نمايش
را مجموعهای میدانم كه يكي از عناصر آن ديالوگ است و عنصر
ديگر آن بازيگر. با دست به دست هم دادن اینها در نمايش، يك
داستان خلق میشود.
نويسنده:
مهدي تهراني -
روزنامه رسالت، شماره 7535 به تاريخ
18/2/91،
صفحه 5 (
فرهنگي ) |